هيچ وقت رهايم نكن
حتا اگر از من متنفر شدي
فقط آتشم بزن تا هميشه مثل شمع برايت بسوزم
براى زخم دلم مرهم تو هستي
*صفاى بارش نم نم تو هستى
* تمام هستى ام تنها دو چشم است *
به چشمانم قسم آن هم تو هستي
نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟
وقتی می نشینم ،
وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارم
وقتی صدایی می اید دوستت دارم ،
وقتی سکوت است دوستت دارم
چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای
اگه می دانستی که چقدر دوستت دارم
نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من برسکوت نگاه تو رازهای یک عشق زمینی را
باخود به عرش خداوند ببرم...
نمیخواهم "بـرگ" درختت باشم
که هر پاییز ازت جداشوم
میخواهم ریشه ات باشم
که وقتی نیستی من هم نباشم.
برای تو
که مهم باشم ،
مهم نیست برای دیگران مهم باشم یا نباشم......
تو به تنهایی
برایم یک جمعیتی
به تنهایی یک شهری
یک کشوری
و من به اندازه ی چند میلیون نفر
به تو وابسته ام ..
هیس
فقط چشم هایت را ببند و نفس بکش
لمس نفس هایت ضربان قلبم را
به شماره می اندازد
تو آرام آرام نفس بکش
من لحظه لحظه دیوانه ات شوم …
میگن چرا انقدر غمگین می نویسی؟!...
افسرده میشیم...
ببخشید! !...
حق باشماست...
چندخطی مینویسم....
بخند....
ساده بودم...
خیلی ساده...
به همه محبت کردم...بی محبتی هارا زود فراموش کردم...
اماسادگی ام رانشانه گرفتند...
و زمینم زدند... بخند
هیچ گاه مرا به حال خودم رها نکن
کمی زیادی دوستت دارم
کمی بیش از حد دلداده ات گشته ام
بدون تو هوایم بی هوا می شود
به گمانم ...
کمی زیادی برایت میمیرم ...
خُدايا...
چشم های هيــــچ عاشقی رو...
واسه رسيدن به عشقش..
خيــــس نكن... !
خاموشی بهانه است
مشترک مورِد نظر فراموشت کرده است !
زخمی در پهلویـم است..
روزگار نمک ـ ـ می پاشــد..
و مـن به خــود می پیچـــــم..
و همه فــــکر می کنند می رقـــصم..
بیا تمامش کنیم….
همه چیز را….
که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن….
نگران نباش….
قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد…
اما فراموشم کن…..
بخند… تو که مقصر نبودی…
من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم…
میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟
گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است….
بیا به هم نرسیم…!!!!!
بي حس شده ام از درد !
از بغــض !
فقط گاهـی
خـط ِ اشکی… میسـوزانـد صـورتـم را.
“گـریه” آخـریـن چیزیست کہ بـاقی میمـانـد …
و “بـغـض” یکی مـانـده بہ آخـری …
و “امیـد” پیش از بـغض میتـرکـد .
غــــــــــــــــــــــصه مراکــــــــــــــــــــــــــــشت...!!!
وقتی دیــــــــــــــــــــــدم ،
دست به سینه ایستاده ای !!!
من تمام راه را برای آغـــــــــــــــــوشت دویــــــــــــده بودم ... !
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮔﻔﺘـــــــــــﻪ ﺍﻧﺪ : "ﺩﻭﺭﻱ ﻭ ﺩﻭﺳــــﺘﻲ"
ﻳﺎ ﻃﻌــــﻢ ﺩﻭﺳـــــﺘﻲ ﻧﭽﺸﻴـــﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻳﺎ ﺩﺭﺩ ﺩﻭﺭﻱ ﻧﮑــــــﺸﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ . . .
ﮔﺎﻫـــﯽ …
ﻧﻤﯿﺸـــــــﻪ ﺩﺳــﺖﺍﺯ
ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮑــﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷــﺖ
ﺣــــــــــــــــــــــﺘﯽﻭﻗﺘــــﯽ ﺍﺯﺵ
ﺩﻟﺨــــــﻮﺭی!
باشــ ـــــــ تا فَراموشَـــ ـــت نَکُــــــنَم…
تا بــــه یاد داشـــ ـــته باشَمَـــــت…
تا بویَـــ ــــت را حِــس کُنَـــــــم…
تا بِــــــ ـدانَــــم که هَستـ ـــــی…
تَـــــــ ـمامِ دُنیـــ ــــام قَلبَــــمه…
دنیـــ ــــام باشــــ ـــه واسه تــ ـــــــو…
تا بِدانــــ ـــی میانِ ثانیــــ ـــه هایِ دِلتَنگیـــــهامـــ
تــــــو وجــــــ ــــود داریــــ ـــ….
فَــقَط تـــ ــــو
اسراف میکنم در دوست داشتنت
خدا
اسراف کنندگان ِ عاشق را
دوست دارد…!
وزن دار نمے گویم
قافیہِ هم نمے گذارم
بے پرده و رک مے گویم
دلتنــــــگم
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی
دیگر نه با خواندن کم می شود
نه با نوشتن …
دلم تو را می خواهد
دخـــــتر بـــــاس وقــتی آقــــــــاشون خــوابه
هــِی با ریشاش ور بــــــره
ومــــوهـــــاشــــو بـِکشــــه...
که دیـــــوونه شـــه•••
آقاشـــون هم پاشه داد بزنه بگه
دیـــــــــــــونـــــــــم کردی نیم وجبی
چی میخـــــــــــــــــــــــــــــــــوای...؟
دختر زُل بزنه تو چــــِشاش بــــــگه :
بــــــــــــــــــــــــــــــوس میخـــــــواااام !!....
آسمان را مرخص میکنم,
دیگر به هوا هم نیازی ندارم ,
تو خودت را مثل آسمان , مثل هوا , مثل نور
پهن کرده ای روی همه لحظه هایم ,
بعدازتو هیچ دلی دلم را نمی لرزاند ..
دلت قرص
تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه
.تویی که ی خوای بهش زنگ بزنی ولی
غرورت نمی ذاره.توکه هر اهنگی گوش میدی یاد یه نفر می افتی.تویی که این
روزا توی دنیای مجازی غرق شدی.تویی که حتی نی
دونی چه ریختی خودتو خالی کنی.به سلامتی تو……
مـــטּ همیشـــــﮧ مــے خــنـــכҐ
امــــا بــا همــــﮧ ڪـــس نمــے پـــرҐ …
غــــرﯠر כارҐ ﯠلـــے نــــﮧ ﯠاســـــﮧ כﯠســـــتــاҐ
بـــا همــــــﮧ صــــافـــҐ
امــــا ….
اگــــــﮧ بــכ بـــاشــــے شــــــایـــכ تحـــــمل ڪــــنـــҐ
ولـــــــے …
اگـــــه از حـــــכتـــــــ بگـــــــذرے …
כیگـــــــﮧ … آכҐ حســــابــتـــــ نمـــے ڪـــــنــҐ ﯠ
زیـــر پـــاҐ لــہـــتـــــ مــے ڪـــنـҐ ..
به من گفت برو گورِت رو گم کن …
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
“زبانم لال !”
ﻟﻌﻨـــــــــــــــــﺘﯽ !!
ﺑﺒﺨــــــــــــــــــــــــﺶ ...
ﮐﻪ ﻧﻤـــــــــــــــــــــــﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ..
ﺟـــــــــــــــــﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨــــــــــــــﻢ ..!!
ﺍﯾــﻦ ﻫـــــــــــــــﻤﻪ ﻧﺎﻣـــــــــﺮﺩﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ !!!....
آغوشت را تـــــــنگ تر کن...
حســـــــــادت میکنم به هــــــــــوایی که میان من وتوست
آغوشت را تنگتر کن....
بـــی مرز میــــــــخواهمت ....
.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;.;
چرا.چرازندگی رو سخت میکنی....
دلتنگ کسی شدی ...زنگ بزن
میخوای کسی رو ببینی ...دعوتش کن
میخوای بقیه درکت کنن ...توضیح بده
سوالی داری ...بپرس
چیزی میخوای ...برودنبال
ازچیزی خوشت میاد ...حفظش کن
ازچیزی خوشت نمیاد ...ترکش کن
عاشق کسی هستی ...بهش بگو
مافقط یک بار زندگی میکنیم...
سخت نگیرساده باش...
هر کـسی رو می تـونستـم دوست داشتـه بـاشم
اگـر
دوست داشتـن را از تـو شروع نـمی کردم...
امروز هم آسمان مثل من
دلش گرفته بود ...
خوش به حال آسمان که
با ریختن اشکهایش همه را
خوشحال میکند اما چشمان من
دیگر سویی برای اشک ریختن ندارند
دقایقی در زندگی هستند
که دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود که
میخواهی او را از
رویاهایت بیرون بکشی
و در دنیای واقعی
بغلش کنی....
بعضی ها فقط برای این می آیند
که عاشقمان کنند و بی قرار
یک مشت خاطره به آغوشمان بریزند و بروند
و با هرچه یادمان داده اند, تنهایمان بگذارند
بعضی ها فقط می آیند که زود بروند
که داغ شوند و روی دلمان بمانند
به چشمانت خیره میشوم
برق چشمانت هوش از سرم میبرد
گویی شرابی هفت ساله نوشیده باشم
تو کیستی که اینگونه مرا مست و مدهوش خود کرده ای؟؟
نمیدانم!!
بی گمان تو زاده ی عشقی و من مجنون و شیدای توم.
عشق آدم را داغ می کند.
ودوست داشتن آدم را پخته...
هر داغی یک روز سرد می شود
ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود...
ﻣــﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ…
ﺍﮔـــﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺑـﯽ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩﻥ ِ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘـــ !
ﺷــﺎﯾـــــﺪﺁﺭﺯﻭﯾــﯽ ﺯﯾﺒـــﺎﺗــﺮ ﺍﺯ ﺗـــ ــــﻮ ﺳــﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ … …
مــــــــــــــــات شدم
از رفتنت !
هیچ میز ِ شطرنجی هم درمیان نبود
این وسط فقط یک دل بود
که دیگر نیست!
بــوی پــاییـز میـــ ــدهد
تابستانِ این روزهــا ؛
گویـا که شـــ ــ ــهریـــور
عــــاشــق شده است!
خدایـــــا
این بند دل آدم کجاست؟؟
ک گاهی با یک
اسم..
نگاه..
با حضور یک نفر..
و یا با یک لبخند “پاره میشود”
