ســیــگــار

 

همیشه میگفت سیگاری نشی مثل من,سیگار اصلا خوب نیست,

اما این آخری ها سیگارشو تعارف میکرد و بهم میگفت:

یه نخ بردار, روزی یه نخش خوبه,سعی کن بهش عادت کنی...

الان من موندم و عادت سیگار و خاطرات تو...

 

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 13:4 ] [ SAMAN ]
[ ]

یــــادم بـــــاشــــــه

 

یکم بیشتر هوای اینایی که مارو میخندونن داشته باشیم ، اونا تو تنهایی هاشون بیشتر غصه می خورن ...

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:59 ] [ SAMAN ]
[ ]

در اوج تنهایی ام

 

در

اوج تنهایی ام  

صدای سکوت فضای غمگین قلبم را پیچیده ،

 تنهایی آمده و وجودم را با سردی وجودش پریشان کرده...

من در اوج بی کسی ام ، کسی نیست

اینجا جز تنهایی که همدرد من است !

برایم میخواند آوازی با صدای آرامش ،

 میداند که در قلبم چه میگذرد و میخواند راز درونی ام را !

در این آرامش ظاهری و ناخواسته ام ،

باطنی اشتفه دارم ، از صدای آواز عشق بیزارم

که مرا اینگونه در حسرت روزهای بهاری برده است !

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:56 ] [ SAMAN ]
[ ]

دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!

 

دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه 

 دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت

می دانم روزی با تن خسته وخراب  ، سوار بر قطرات  درشت باران  بر ناوادنهای 

 چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم 

 را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم چه زیباست بخاطر تو زیستن 

 وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای  

تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از 

 دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست...................... 

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:55 ] [ SAMAN ]
[ ]

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

 

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کردعاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت  روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بودآنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است؟ غم دل

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:54 ] [ SAMAN ]
[ ]

به او بگویید دوستش دارم

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:53 ] [ SAMAN ]
[ ]

دوستت دارم

 

چشمانت را براي زندگي مي خواهم اسمت را براي دلخوشي مي خوانم

 دلت را براي عاشقي مي خواهم صدايت را براي شادابي مي شنوم

دستت را براي نوازش و پايت را براي همراهي مي خواهم عطرت را براي

مستي مي بويم خيالت را براي پرواز مي خواهم و خودت را نيز براي

پرستش

عاشقي را شرط اول ناله وفرياد نيست تا کسي از جان شيرين نگذرد فرهاد

 نيست عاشقي مقدورهر عياش نيست غم کشيدن صنعت نقاش نيست

انقدر برايت در زمين ستاره كاشته ام كه ابرها هم رو سفيد شده اند !زيبا

چشمهاي بارانيم پر از دلواپسي است دلم تنگ است حواسم پرت تو باز هم

 ميگويي حوصله كن انقدر برايم نوشته اي حوصله كن نازك من كه ديگر

باورم شده دوستم داري

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:51 ] [ SAMAN ]
[ ]

تو مثل

 

تو مثل

 تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم
و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر
و من هم یک کبوتر تشنه باران درمانم

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:50 ] [ SAMAN ]
[ ]

تسلیت قــــــــــــــلب صبورم

 

تسلیت قــــــــــــــلب صبورم

من رادر این دنیا تنها گذاشتی

به فکر چشمان اشک بارم نبودی

 

عزیزم  به خدا ،دعا کردم گریه کردم به خدای آسمان ها التماس کردم

تا شاید   خدا دلش به حال من بسوزه و تو را از من نگیره 

 

عزیزم یادت است که برای آخرین بار با من خدا حافظی میکردی

یادت است من برایت چی گفتم

 

برایت گفتم من خدا حافظی نمی کنم چون می دانم دو باره بر بی کردی

 

و تو گفتی هر چی که تو بگوی ..........................

 

ما به امید دیدار مجدد از هم جدا شدیم اما بعد از رفتنت دیگر بر نگشتی

 

من اشتباه کردم کاش برای آخرین بار با تو خداحافظی میکردم

 

میدانم عزیزکم   تو  به خواست خودت نرفتی  بازی روزگار

 

 تو را از صحنه زندگی محو کرد

 

و حالا تو رفتی ،رفتی ....................................................

 

خدایا فقط یک خواهش نگهدارش باش برایش سخت نگیر

همیشه دوست دارم مت

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:48 ] [ SAMAN ]
[ ]

دلم تنگ است....

 

دلم تنگ است....

برای کسی که شادی را به زنده گیم اورد

برای کسی که به زندگیم معنا داد

برای کسی که عاشقش بودم

برای کسی که به من توجه کرد و برایش مهم بودم!!؟؟؟

برای کسی که دوستشداشتم

برای کسی که خوب و مهربان بود

برای کسی که ..................... بود

برای کسی که تمام زندگیم از آن او بود

برای کسی که با خاطراتش زندگی کردم

برای کسی که حضورش را آنطور که باید حس نکردم

برای کسی که با حضور کمش خاطرات عمیقی از خود به جا گذاشت

برای کسی که به اجبار باید فراموشش کنم

برای کسی که دیگری آمده تا جایش را برایم پر کند با اینکه.......

برای کسی که نمی خوهم فراموشش کنم و می خواهم تا تنها مرد زندگیم باشد

برای کسی که دیوانه وار میپرستمش و دلم برای یک لبخندش  تنگ شده

برای کسی که می خواستم تا آینده ام با دستان او ساخته شود

برای کسی که به زور روزگار باید فراموشش کنم

 
[ پنج شنبه 27 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:46 ] [ SAMAN ]
[ ]

اگه تونستی:

 

اگر توانستی:

1) برای آخرین بار با تمام وجودت نگاش کنی

 

2) برای آخرین بار ببوسیش

 

3)برای آخرین بار صورتش را  نوازش کنی

 

4)برای آخرین بار دستای سردش را بگیری

 

5)برای آخرین بار نگاهش را  به  دفتر خاطرات ذهنت حک کنی

 

6)برای آخرین بار سرت را بگذار در سینه اش

 

7) برای آخرین بار به  گوشش زمزمه کنی و برایش  بگوی دوستش داری

 

8) برای آخرین بار بگوی با اینکه دیگه هیچ وقت نمیبینیش

 

 ولی همیشه حضورش را  حس میکنی

 

9) برای آخرین بار بگوی هیچ وقت نمیذاری حضورش را  در

 

خاطرت و در اتاقش وخانه  کمرنگ شود

 

10) برای آخرین باربگوی که هیچ چیزی نمی تواند  ما رو از هم جدا کند(حتی مرگ هم)

 

11) برای آخرین بار بگوی  جدایی بعد از 20 سال از توبرای من مثل مرگ بوده

 

12) برای آخرین باربگوی  با رفتنت من هستم  نابود میشوم

 

13) برای آخرین باربگوی  بدون تو زندگی برای من 

 

14) برای آخرین باربگوی میمانم تا من را یک بار دیگر صدا کنی

 

15) برای آخرین باربگوی...........

 

16)برای آخرین باربگوی..........

17) برای آخرین باربگوی..........

18) برای آخرین باربگوی خداحافظ

 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:40 ] [ SAMAN ]
[ ]

نخستین نگاه

 

نخستین نگاهی ما را به هم دوخت

 

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت

 

نخستین کلامی که دلهای ما را به بوی خوش آشنایی سپرد

 

وبه مهمانی عشق برد........

 

پر از مهر بودی            پر از نور بودم

 

پر از شوق بودی          پر از شور بودم

 

چه خوش لحظه هایی که از هم

 

نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم

 

چه خوش لحظه هایی که می خواهمت را

 

به شرم و خموشی نگفتیم وگفتیم

 

*********************

 

نمیدونم از کی و از چی بگویم؟؟؟

 

از کجا شروع کنم این قصه ی تلخ را ؟؟؟؟؟؟؟

 

فقط این را  میتونم بگویم که:  تنها نگاه بود و عشقی که ما داشتیم

 

این شعر کل داستان ما هستش

 

همین..........................

 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:39 ] [ SAMAN ]
[ ]

قسم به آن تبسم

 

قسم به آن تبسم کوچک که در آخرين لحظات به روي بام لبانت نشاندي که

 

 ديگر گريه نخواهم کرد و غصه نخواهم خورد.

 

بلی به شرافت شقايق ها سوگند،به سلوک نسترن عاشق،به يک رنگي جويباران

 

و به باراني که از آسمان چشمانم فرود مي آيد و چون سيلابي مي جوشد و

 

 گرد غم را از وجودم مي زدايد سوگند، که دسته گل ياد تو را همواره

 

 روي طاقچه ي عاطفه را به خورشيد وفا

 

خواهم گذاشت.

 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:38 ] [ SAMAN ]
[ ]

باز آمدی ای جان من

 

باز آمدی ای جان من جانها فدای جان تو 
جان من و صد همچو من قربان تو ، قربان تو


من کز سر آزادگی از چرخ سر پیچیده ام 
دارم کنون در بندگی سر بر خط فرمان تو

 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:36 ] [ SAMAN ]
[ ]

به تو که فکر می کنم

 

به تو که فکر می کنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند می زنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …

افسوس
 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:35 ] [ SAMAN ]
[ ]

تو که میدانستی

 

تو که میدانستی با چه اشتیاقی
 
 خودم را قسمت میکنم

پس چرا …
 
زودتر از تکه تکه شدنم…
 
 جوابم نکردی…
 
برای خداحافظی
 
 خیلی دیر بود… خیلی دیر !
 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:34 ] [ SAMAN ]
[ ]

من بودم و غروبی سرخ

 


من بودم و غروبی سرخ که نشان از تاریکی تلخی داشت
 

به ذهنم فشار آوردم تا تو را به خاطر آورم
 

ولی هر چه سعی کردم به ذهنم هم نیومدی
 

همان لحظه که خورشید خانم داشت می رفت
 

به خاطرم اومد که تو تمام هستی من بودی
 

ولی نمیدانستم که به زیبا یهای دنیا نباید دل بست
 

به تویی که زیبایی محض بودی
 

آنروز غروب عشق من بود
 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:33 ] [ SAMAN ]
[ ]

خداحافظ گل لادن

 

خداحافظ گل لادن، تموم عاشقا باختن.


ببین هم گریه هام از عشق، چه زندونی برام ساختن.


خداحافظ گل پونه، گل تنهای بی خونه.


لالایی ها دیگه خوابی، به چشمونم نمی شونه.


یکی با چشمای نازش، دل کوچیکمو لرزوند.


یکی با دست ناپاکش، گلای باغچمو سوزوند.


تو این شب های تو در تو، خداحافظ گل شب بو.


هنوز آوار تنهایی، داره می باره از هر سو.


خداحافظ گل مریم، گل مظلوم پر دردم.


نشد با این تن زخمی، به آغوش تو برگردم.


نشد تا بغض چشماتو، به خواب قصه بسپارم،


از این فصل سکوت و شب، غم بارونو بردارم.


نمی دونی چه دلتنگم، از این خواب زمستونی،


تو که بیدار بیداری، بگو از شب چی می دونی ؟


تو این رویای سر در گم، خداحافظ گل گندم.


تو هم بازیچه ای بودی، تو دست سرد این مردم.


خداحافظ گل پونه، که بارونی نمی تونه

 

 طلسم بغضو برداره، از این پاییز دیوونه

 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:31 ] [ SAMAN ]
[ ]

ای مسافر غریبه

 

ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی ؟


رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی


حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی


چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی

 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:30 ] [ SAMAN ]
[ ]

دختری به کوروش کبیر گفت :‌

 

دختری به کوروش کبیر گفت :‌

 

من عاشق تو هستم ! کوروش گفت من لایق شما نیستم

 

لیاقت شما برادرم هست که از من زیباتر هست

 

 و اکنون در پشت سر شما ایستاده است  

 

دخترک به پشت سرش نگاه کرد اما کسی نبود ؛

 

 کوروش کبیر به او گفت اگر عاشق بودی

 

پشت سرت را نگاه نمیکردی
 
[ سه شنبه 18 اسفند 1394برچسب:عاشقانه ,عشق ,مطلب عاشقانه, ] [ 12:26 ] [ SAMAN ]
[ ]

ســیــگــار